زندگينامه

در تاريخ سيزده آذر هزارو سيصد و چهل در تهران به دنيا آمدم. از خانواده – خصوصاً مادري – علاقه به موسيقي را به ارث بردم. برادر بزرگترم به نواختن تار علاقه مند شد و مدتي نيز نزد محمدرضا لطفي در سال هزارو سيصد پنجاه و دو مشق تار نمود. پس از سه سال و پايان دوره دبيرستان در آمريکا در سال هزاروسيصد و پنجاه هشت به ايران بازگشتم و مدتي بعد به دليل همين علاقه و آشنايي به موسيقي در آبان هزار و سيصد و شصت به کانون چاووش رفتم و در کلاس تار آقاي زيدالله طلوعي ثبت نام کردم. پس از يک سال و نيم نزد آقاي لطفي رفتم و پس از سفر ايشان به کلاس آقاي محمد جمال سماواتي، هوشنگ ظريف، و حسين عليزاده رفتم. و به علاوه از تمام استاداني که در طول ساليان ساخت ساز افتخار آشنايي داشتم نکته هايي آموختم.

از سال هزاروسيصد شصت و دو شروع به ساخت ساز به صورت ابتدايي کردم و از سال هزارو سيصد و شصت و سه با شروع کانون سازسازي چاووش از معلمان اين کلاس، آقايان فرهمند، ناجي و روحاني روش ساخت تار و سه تار را آموختم؛ در زمستان اين سال نيز به همت آقاي لطفي با آقاي کماليان آشنا شدم که اين دوستي – شاگردي تا سال هزاروسيصد و هفتاد و چهار ادامه يافت.

به دنبال کار موسيقي، نگارش چند مقاله، اجراي کنسرت و سخنراني و کلاس – کارگاه آموزشي در ايران و اروپا، حضور در يک دوره هيئت مديره خانه موسيقي و ضبط آلبوم “حديث صبا” که پس از هشت سال کار مستمر بر روي شيوه سه تار نوازي استاد صبا انجام شد. ثمره فعاليت سازسازي ام نيز ساخت قريب به يک هزار ساز، کتاب روش نگه داري تار – با همکاري خانم لاله جوشني (منتشر نشده) حضور ده سال در هيئت مديره و يک دوره رياست کانون سازندگان خانه موسيقي و پرورش و راهنمايي دو سه تار ساز بسيار ممتاز، آقايان غلامرضا ميرهاشمي و اميرمنصور رضايي و راهنمايي – مشورت بسياري ديگر از سازسازان جوان بوده است.

در فرصتي مقتضي زندگينامه ي بسيار مفصلي بر روي سايت قرار خواهد گر